کد مطلب:41741 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

خدا گواه است











فاطمه را در همان جآمه ای كه به تن داشت غسل دادم. به خدا قسم كه او پاك و پاكیزه و در نهایت طهارت بود. پس از انجام غسل، پیكر او را با باقی مانده حنوط پدرش (كه از بهشت آورده بودند) حنوط كردم و در كفن پیچیدم و پیش از آنكه بندهای كفن را گره بزنم صدا زدم: ای ام كلثوم، زینب، سكینه، فضه، حسن، حسین همه بیایید و آخرین بار مادرتان را ببینید؛ بیایید و از وی توشه برگیرید كه دیدار به قیامت است.

حسن و حسین جلو آمدند و خود را بر سینه مادرشان انداختند (آن دو می گریستند و ناله می كردند) و می گفتند: واحسرتا از دوری جدمان محمد و واحسرتا از جدایی مادرمان فاطمه، ای مادر حسن، ای مادر حسین، سلام ما را به جدمان برسان و به او بگو كه پس از وی ما یتیم و بی سرپرست گشتیم.

خدا را گواه می گیرم، دیدم فاطمه ناله ای كرد و دستهای خود را گشود و بچه ها را در آغوش فشرد و آنان را لحظاتب همچنان بر سینه داشت در این حال صدایی از آسمان به گوشم رسید كه گفت: ای ابوالحسن! بچه ها را از آغوش مادرشان برگیر، به خدا سوگند، این كودكان فرشتگان آسمانها را به ریه نشاندند. خدا و رسول او در انتظار فاطمه اند.

بچه ها را از آغوش مارشان گرفتم و بندهای كفن را بستم....

[صفحه 228]

قال علی: و الله اخذت فی امرنا و غسلتها فی فمیصها و لم اكشفه عنها، فو الله لقد كانت منیونه طاهره مطهره، ثم حنطتها من فضله حنوط رسول الله (ص) و كفنتها و ادرجته فی اكفانها، فلما همت ان اعقد الدا، نادیت: یا ام كلثوم یا زینب یا سكینه (كذا) یا فضه یا حسن یا حسین! هلموا تزودوا من امكم فهذا الفراق، و اللقا فی الجنه.

فاقبل الحسن و الحسین و هما ینادیان: واحسرتا لاتنطفی ابدا من فقد جدنا محمد المصطفی و امنا فاطمه الزهرا یا ام الحسن و یا ام الحسین ادا لقیت جدنا محمدا المصطفی فاقرئیه مناالسلام و قولی اه انا قد بقینا بعدك یتیمین فی دار الدنیا.

فقال امیر المومنین: انی اشهد اله آنهاقد حنت و انت و مدت یدیها و ضمتهما الی صدرها ملیا و ادا بهاتف من السما ینادی: یا ابا الحسن! ارفعهما عنها فلقد ابكیا و الله ملائكه السماوات، فقد اشتاق الحبیب الی المحبوب. قال فرفعتهما عن صدرها و جعلت اعقد الردا.[1] .

[صفحه 229]



صفحه 228، 229.





    1. بحار، ج 43، ص 179.